۲۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۹۲

از دست دل بر آنم کز جان خود بشورم
بیرون جهم که باشد خون با گوزن و گورم

دیوانه ام من، ای دل، زان شمع یادم آور
کاتش زنم جهان را، ناگه اگر بشورم

ذوق خرد نجویم کز غم کشان عشقم
فضل عرب ندانم کز روستای غورم

هر مرده از گناهی سوزند و من چه سوزم
از سوز عشق، باری باشد عذاب گورم

زان نور آفتابم بینا و کور هر دم
نیلوفرم ندانم یا بوم روز کورم

من چون زیم که دیدم با خط مورمالش
زو در دل جگر شد سوراخهای مورم

گویند «خسرو آن سو چندین مرو به زاری »
نی خود همی روم من، دل می برد به زورم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.