۲۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۰۲

بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم
خاکیم در رهت، قدمی خاک تر شویم

گر بخششی دگر نکنی، خون من بریز
باری بدین بهانه به نامت سمر شویم

عقلم ز نام و ننگ خبر می دهد هنوز
بنمای یک کرشمه که تا بی خبر شویم

شبها قرار نیست، دمی گر بود قرار
بادی وزد زلف تو زیر و زبر شویم

ما را نماند خواب، رها کن که بعد از این
بر پات رو نهیم و به خواب دگر شویم

ما را دگر مگوی که جای حواله نیست
دل کو که ناوک دگری را سپر شویم

مقصود خسرو است ز تو یک نظر که تا
هر روز نیم کشته آن یک نظر شویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.