هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از نرسیدن به معشوق و آرزوهای برآورده نشده خود میگوید. او از گذشت عمر بدون دیدار معشوق، ناکامی در رسیدن به او، و مرگ در هوس دیدارش سخن میگوید. همچنین از نشنیدن سخن معشوق و نرسیدن به آرزوهایش ابراز ناراحتی میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و ناکامی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۴۰۵
عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم
طاقت رسید و با تو رسیدن نیافتم
گفتم «رخت ببینم و میرم به پیش تو»
هم در هوس بمردم و دیدن نیافتم
گفتی به خون من سخنی، هم خوشم، ولیک
چه سود کز لب تو شنیدن یافتم
دی با درخت گل به چمن همنشین شدم
خود باغبان در آمد و چیدن نیافتم
بر دوست خواستم که نویسم حکایتی
از آب دیده دست کشیدن نیافتم
مرغم کز آشیان سلامت جدا شدم
ماندم ز آشیان و پریدن نیافتم
شد جان خسرو آب که از ساغر امید
یک شربت مراد چشیدن نیافتم
طاقت رسید و با تو رسیدن نیافتم
گفتم «رخت ببینم و میرم به پیش تو»
هم در هوس بمردم و دیدن نیافتم
گفتی به خون من سخنی، هم خوشم، ولیک
چه سود کز لب تو شنیدن یافتم
دی با درخت گل به چمن همنشین شدم
خود باغبان در آمد و چیدن نیافتم
بر دوست خواستم که نویسم حکایتی
از آب دیده دست کشیدن نیافتم
مرغم کز آشیان سلامت جدا شدم
ماندم ز آشیان و پریدن نیافتم
شد جان خسرو آب که از ساغر امید
یک شربت مراد چشیدن نیافتم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.