هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی، بی‌وفایی دنیا، درد و رنج زندگی و عدم تحقق آرزوها می‌گوید. او از بی‌وفایی دوستان و روزگار شکایت دارد و به سلطان توصیه می‌کند که عمر را با دشمنان بگذراند، زیرا از دوستان وفاداری ندیده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، مانند ناامیدی، بی‌وفایی دنیا و درد و رنج زندگی، برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. این مفاهیم ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد یا باعث ایجاد نگرانی در آن‌ها شود.

شمارهٔ ۱۴۰۶

هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم
وز گلشن مراد صفایی نیافتم

گر همچو نای در شغب آیم، عجب مدار
کز چنگ روزگار نوایی یافتم

ایام ناشتا صفت آمد از این قبل
بر خوانچه امید صلایی نیافتم

دردم ز حد گشت و صفایی نشد پدید
کارم به جان رسید و دوایی نیافتم

خونم بریخت عالم و خون دگر ز چشم
عمدا بریختم که بهایی نیافتم

سلطانیا، به صحبت دشمن گذار عمر
کز دوستان عهد وفایی نیافتم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.