۲۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۱۲

هر شب به دل تصور نازش فرو برم
با خون دل فسانه رازش فرو برم

نازش که نیست بر لب شیرین، بر آن شوم
کاندر میان آن گه نازش فرو برم

چون تیر بر کمان نهد او، خواهم از هوس
پیکانهای دیده نوازش فرو برم

شبها ز ذوق خاک درش در دهان کنم
در آب دیدگان نیازش فرو برم

دیوانه شد دل من و زنجیر واجب است
خواهد از او که زلف درازش فرو برم

باشد که یک دمی لب خود بر لبم نهد
تا من زبان عربده سازش فرو برم

خسرو، اگر چه عشق مجاز است زان او
تحقیق خویش من به مجازش فرو برم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.