۲۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۱۸

ای دیده، پای شو که بر یار می روم
در جلوه گاه آن بت عیار می روم

راهش ز رفتن مژه پر خار کرده اند
من باز دیده کرده بر آن خار می روم

ای خارخار هجر ز دل دور شو که من
بهر نظاره گل رخسار می روم

گر سر زند رقیب کسی را، بر او چه باک؟
من سر زده خود از پی این کار می روم

ای باد، پیش از آن تو برو، پرده زان جمال
بر کن که من به دیدن دیدار می روم

گو زلف را کمند مکن کز میان تو
من خود به تار موی گرفتار می روم

من خسروم که زاغ سیه گشتم از فراق
بلبل کنون شوم که به گلزار می روم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.