هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فداکاری‌های خود برای معشوق سخن می‌گوید. او جان خود را فدای عشق کرده و از رنج‌های فراق و عشق نافرجام می‌نالد. همچنین، از مستی عشق و اشتیاق پرواز مانند پرنده سخن می‌راند و در نهایت، از غم و رنجی که او را کشته است، یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و رنج‌های عاطفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری جان و غم شدید نیاز به بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۱۴۱۹

دل داده ام به دلبر و جانی خریده ام
این تحفه بهر جان خراب آوریده ام

عشقت که هست قیمت او صد هزار جان
سوداگری ست این که به جانی خریده ام

جان است در هوای پریدن که شب به خواب
بر شکرش مگس شده، گویی پریده ام

ای ساربان، من اشتر مستم، مکن که من
در وادی فراق مغیلان چریده ام

نظاره ام کنند که در کوی عاشقی
روی سیاه کرده و جعد بریده ام

خسرو، غمم بکشت، همان همدم است این
کش سالها به خون جگر پروریده ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.