هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و عشق نافرجام خود میگوید. او از غم و اندوهی که بر اثر دوری از معشوق به او رسیده سخن میگوید و از سوختن دل در آتش فراق شکایت میکند. شاعر همچنین به زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود اشاره میکند و اظهار میدارد که با وجود تمام رنجها، هنوز هم شیفتهٔ معشوق است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و اندوه ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۴۲۱
رو زردی از من است ز چشم سیه گرم
ورنه کی آیی آن که من اندر تو بنگرم
من دانم ولی که شده ست آب جوی او
کز دست چشم خویش چه خونابه می خورم
در جستن شکوفه روی تو شد روان
بادی که از جوانی خود بود در سرم
اکنون که مر مرا غم تو سرخ روی کرد
پیش که گویم این غم و این زر کجا برم؟
بگشا نقاب کز رخ چون آفتاب تو
روز فرود رفته خود را برآورم
دل چون چراغ سوخته شد ز آتش فراق
از شام غم هنوز به تاریکی اندرم
سودای خاک پای تو تا در سر من است
سر در کلاه سبز فلک در نیاورم
من خسروم، ولیک نگر کز فراق تو
گویی که از نگارش شاپور دفترم
ورنه کی آیی آن که من اندر تو بنگرم
من دانم ولی که شده ست آب جوی او
کز دست چشم خویش چه خونابه می خورم
در جستن شکوفه روی تو شد روان
بادی که از جوانی خود بود در سرم
اکنون که مر مرا غم تو سرخ روی کرد
پیش که گویم این غم و این زر کجا برم؟
بگشا نقاب کز رخ چون آفتاب تو
روز فرود رفته خود را برآورم
دل چون چراغ سوخته شد ز آتش فراق
از شام غم هنوز به تاریکی اندرم
سودای خاک پای تو تا در سر من است
سر در کلاه سبز فلک در نیاورم
من خسروم، ولیک نگر کز فراق تو
گویی که از نگارش شاپور دفترم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.