۲۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۲۲

اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب نبینم
وگر چه ماه بتابد، به ماه تاب نبینم

در آن زمان که نبینم ترا به چشم چو ابرم
چنان ببارد باران که آفتاب نبینم

به خانه سایه همی گیردم ز فکرت زلفت
که آفتاب در این خانه خراب نبینم

وصال خواهم و این در به روی من که گشاید
ز خنده شکرینت چو فتح باب نبینم؟

به وصل چند توان گفتنم «هنوز توقف »
کنم توقف، اگر عمر را شتاب نبینم

طمع بود ز دهان تو شربتیم، ولیکن
سؤال از که کنم، چون ره جواب نبینم؟

چو دل سخن نشنود و تو عاقبت بربودی
روان بکش که نگه داشتن صواب نبینم

جز آب می نرود از دو چشم خسرو و ترسم
که چند روز دگر خون رود که آب نبینم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.