هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق نافرجام، درد دوری معشوق و بیقراری دل خود سخن میگوید. او با اشاره به مفاهیمی مانند مستی، بتپرستی و توبهشکنی، حالات عاشقانه و شوریدهی خود را بیان میکند. همچنین با استفاده از استعارههایی مانند «داغ سگی» و «پاسبان کوی تو»، وفاداری بیقیدوشرط خود به معشوق را نشان میدهد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانهی پیچیده است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی نیاز دارد. همچنین استفاده از استعارههای سنگین (مانند بتپرستی، توبهشکنی) برای مخاطبان کمسنوسال نامناسب است.
شمارهٔ ۱۴۲۵
خراب کرد به یک بار خواب نرگس مستم
خبر دهید به جانان که دل برفت ز دستم
ز بس که این دل خون گشته در دوید به چشمم
نایستاد دلم تا میان خون ننشستم
هزار شب رود و من به خواب چشم نبندم
کنون چگونه ببندم که از نخست نبستم
مه من ار به تو بینم، «بت چه پرستی؟»
چو دین به کار تو کردم، چگونه بت نپرستم؟
مشو به خشم که «در من تو کیستی که نبینی؟»
گر آن گناه نبخشی، جوان و عاشق و مستم
مرا ز دوری بتان توبه داده بود عزیزی
تو شوخ باز بر آن داشتی که توبه شکستم
نهاد داغ سگی پاسبان کوی تو بر من
من ار چه سگ نیم، اما برای داغ تو هستم
دهند پند که خسرو صبور باش که رستی
اگر سخن به صبوری بود، بدان که نرستم
خبر دهید به جانان که دل برفت ز دستم
ز بس که این دل خون گشته در دوید به چشمم
نایستاد دلم تا میان خون ننشستم
هزار شب رود و من به خواب چشم نبندم
کنون چگونه ببندم که از نخست نبستم
مه من ار به تو بینم، «بت چه پرستی؟»
چو دین به کار تو کردم، چگونه بت نپرستم؟
مشو به خشم که «در من تو کیستی که نبینی؟»
گر آن گناه نبخشی، جوان و عاشق و مستم
مرا ز دوری بتان توبه داده بود عزیزی
تو شوخ باز بر آن داشتی که توبه شکستم
نهاد داغ سگی پاسبان کوی تو بر من
من ار چه سگ نیم، اما برای داغ تو هستم
دهند پند که خسرو صبور باش که رستی
اگر سخن به صبوری بود، بدان که نرستم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.