۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۲۷

اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم
اگر نماییم آن روی، نیز تاب ندارم

همی خورم ز تو صد خار غم، همین برم آرد
چو کار خویش به دنبال بخت تیره گذارم

مباد هیچ زوالت، چو زیر پا کنی آن خط
که خال خویش به خار رهت به گریه نگارم

دو لب به گریه بشویم، چو خاک پای تو بوسم
مگیر چشم، اگر آب دیده پاک ندارم

به زنده داشتن شب بمرد خسرو مسکین
زهی جفا که من این عمر در حساب نیارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.