هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد دوری و رنج عشق نافرجام میگوید. او بیان میکند که تحمل دوری از معشوق و حتی دیدن صورتش برایش دشوار است. غم و اندوه عشق، او را آزار میدهد و احساس میکند که بختش تیره است. شاعر از معشوق میخواهد که به او توجه کند و از جفاهایش بگذرد. در نهایت، او از زندگی سخت و پررنج خود مینالد و احساس میکند که توان تحمل این همه سختی را ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهای است که با درد و رنج همراه است و ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک عمیق این شعر نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.
شمارهٔ ۱۴۲۷
اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم
اگر نماییم آن روی، نیز تاب ندارم
همی خورم ز تو صد خار غم، همین برم آرد
چو کار خویش به دنبال بخت تیره گذارم
مباد هیچ زوالت، چو زیر پا کنی آن خط
که خال خویش به خار رهت به گریه نگارم
دو لب به گریه بشویم، چو خاک پای تو بوسم
مگیر چشم، اگر آب دیده پاک ندارم
به زنده داشتن شب بمرد خسرو مسکین
زهی جفا که من این عمر در حساب نیارم
اگر نماییم آن روی، نیز تاب ندارم
همی خورم ز تو صد خار غم، همین برم آرد
چو کار خویش به دنبال بخت تیره گذارم
مباد هیچ زوالت، چو زیر پا کنی آن خط
که خال خویش به خار رهت به گریه نگارم
دو لب به گریه بشویم، چو خاک پای تو بوسم
مگیر چشم، اگر آب دیده پاک ندارم
به زنده داشتن شب بمرد خسرو مسکین
زهی جفا که من این عمر در حساب نیارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.