هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان عشق و اشتیاق شدید خود به معشوق می‌پردازد. او از دوری و نرسیدن به معشوق شکایت دارد و آرزو می‌کند که بتواند بوی دهان معشوق را استشمام کند. شاعر از هوس‌های بی‌فرجام و اشک‌های بی‌پایان خود می‌گوید و از این که سال‌هاست هر شب در خواب معشوق را می‌بیند. او از ناتوانی خود در برابر عشق سخن می‌گوید و حتی حاضر است جان خود را در راه معشوق فدا کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و گاه غمگین است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۴۳۱

نهفته خورد می آن شوخ و منکر است به رویم
کجاست دولت آنم که تا دهانش ببویم؟

خراب این هوسم که بود به خواب صبوحی
من آن دهان می آلود ز آب دیده بشویم

شبیش دیدم در خواب، سالهاست که هر شب
ز شام تا سحر آن خواب پیش خویش بگویم

مگر ز وادی جانان صبا برد خبر من
که کاروان سلامت گذر نکرد به سویم

به هر زمینی هر کس گلی شوند و گیایی
منم که مهرگیایی شوم به کوی تو رویم

به ناتوانیم از وی چه آن حال که بپرسیش؟
همین بس است که من سر بر آستانه اویم

کنون که توبه شکستم، کدوی می به سرم نه
چنان که کاسه سر بشکند ز بار سبویم

تو بر گلوی من ار تیغ آبدار برانی
بسی ز شربت آب حیات به به گلویم

مگو که خار جفایم ببین و مگذر ازین سوی
نه خسروم من، اگر سوی تو به دیده نپویم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.