هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق میگوید. او از بیتفاوتی معشوق و عدم پاسخگویی به احساساتش شکایت دارد و با بیان تصاویر شعری مانند "دل پر خون" و "جان سوخته" عمق رنج خود را نشان میدهد. معشوق با وجود زیباییاش مانند لیلی، هرگز مانند او انیس مجنون نمیشود و شاعر در نهایت درماندگی، سوال تکراری "چه کنم؟" را تکرار میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانهی عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده مانند "خون دل" و "جان سوخته" است که درک آنها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، لحن شعر حسرتبار و پر از اندوه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۴۳۳
برونم از دل پر خون نمی شوی، چه کنم؟
ز جان سوخته بیرون نمی شوی، چه کنم؟
تویی به حسن چو لیلی، ولیک هیچ شبی
انیس خاطر مجنون نمی شوی، چه کنم؟
به یک فسون که بگردی، در آمدی به دلم
کنون ز دل به صد افسون نمی شوی، چه کنم؟
هزار قصه نوشتم ز خون دل بر تو
تو هیچ بر سر مضمون نمی شوی چه کنم
به جان تو که فراموش نیستی نفسی
اگر چه می شدی، اکنون نمی شوی، چه کنم؟
ز دیده رفتن این خونم، آخر از جایی ست
ولی تو آگه ازین خون نمی شوی، چه کنم؟
مگو به طعن که خسرو مکن فراموشم
کنم اگر بشوی، چون نمی شوی چه کنم؟
ز جان سوخته بیرون نمی شوی، چه کنم؟
تویی به حسن چو لیلی، ولیک هیچ شبی
انیس خاطر مجنون نمی شوی، چه کنم؟
به یک فسون که بگردی، در آمدی به دلم
کنون ز دل به صد افسون نمی شوی، چه کنم؟
هزار قصه نوشتم ز خون دل بر تو
تو هیچ بر سر مضمون نمی شوی چه کنم
به جان تو که فراموش نیستی نفسی
اگر چه می شدی، اکنون نمی شوی، چه کنم؟
ز دیده رفتن این خونم، آخر از جایی ست
ولی تو آگه ازین خون نمی شوی، چه کنم؟
مگو به طعن که خسرو مکن فراموشم
کنم اگر بشوی، چون نمی شوی چه کنم؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.