هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که نه توانایی دوری از معشوق را دارد و نه تحمل ماندن در کنار او را. او از احساسات شدید خود مانند اشک خونین و بوسه بر آستانه درگاه معشوق می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق تنها او را ببیند و بشنود. در نهایت، شاعر از فداکاری و عشق بی‌حد خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۱۴۳۷

نه بخت آن که به سوی تو جان خویش کنم
نه صبر آن که سکون در سرای خویش کنم

به گشت کوی تو تقصیر کرده باشم اگر
دو چشم خویش نثار دو پای خویش کنم

ز غیرت دو لبم جان و دیده خون گردند
چو آستانه تو بوسه جای خویش کنم

خوش آن زمان که دگر جا نبینی و شنوی
چو من به گریه خون ماجرای خویش کنم

رخت که گشت بلا دیده را، یکی بنمای
که دیده پیشکش این بلای خویش کنم

بمرد خسرو بر آستان و سلطان را
به دل نگشت که یاد گدای خویش کنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.