هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی خود سخن میگوید و از رنجها و سختیهایی که در راه عشق متحمل شده است. او از بیخوابی، گریههای فراوان و رشک حسرت یاد میکند و ابراز میدارد که حاضر است برای معشوق خود هر گونه فداکاری کند. همچنین، شاعر از تلخی هجران و ناکامیهای خود مینالد.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مرتبط با رنج و هجران نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
شمارهٔ ۱۴۶۱
به دیدنت که من خو گرفته می آیم
بکش به غمزه که بر خویش می نبخشایم
چو بهر دیدن روی خودم بخواهی کشت
به خشم روی نتابی، گرت به خواب آیم
شبی به خواب نیاسوده ام، بیا که مگر
ز دولت تو به خواب اجل نیاسایم
گریست دیده بسی خون ز رشک حسرت، از آنک
شبی به کوی تو خاری خلید در پایم
ز بهر آنکه نبوسد کسی درت جز من
ز خون دل همه خاک درت بیالایم
گهی فتاده بدم نیم سوخته جانی
وزید بادی از آن کوی و برد بر جایم
برون نمی رود از کام تلخی هجرم
اگر چه من به سخن خسرو شکر خایم
بکش به غمزه که بر خویش می نبخشایم
چو بهر دیدن روی خودم بخواهی کشت
به خشم روی نتابی، گرت به خواب آیم
شبی به خواب نیاسوده ام، بیا که مگر
ز دولت تو به خواب اجل نیاسایم
گریست دیده بسی خون ز رشک حسرت، از آنک
شبی به کوی تو خاری خلید در پایم
ز بهر آنکه نبوسد کسی درت جز من
ز خون دل همه خاک درت بیالایم
گهی فتاده بدم نیم سوخته جانی
وزید بادی از آن کوی و برد بر جایم
برون نمی رود از کام تلخی هجرم
اگر چه من به سخن خسرو شکر خایم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.