هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر تجربهی عمیق عشق و رنج است، جایی که شاعر از قدم زدن در مسیر غم و عشق سخن میگوید و به ناپایداری وجود و گذرایی زندگی اشاره میکند. او از غرق شدن در طوفان عشق و رهایی از قید هستی میگوید و در نهایت، به سلطانی بر سر نیستی و کم کردن ارزش دنیا میرسد.
رده سنی:
18+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، مانند ناپایداری وجود، نیستی، و طوفان عشق، برای درک و تجربهی کامل نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر از 18 سال یافت میشود.
شمارهٔ ۱۴۶۲
ما که در راه غم قدم زده ایم
بر خط عافیت رقم زده ایم
تا به طوفان عشق غرقه شدیم
بر سر نه فلک قدم زده ایم
قدمی کو به راه عشق شتافت
دیده بر راه آن قدم زده ایم
چون که اندر وجود نیست ثبات
دست در نامه عدم زده ایم
آستین بر زد آب دیده به رقص
بس که در سینه ساز غم زده ایم
از سر نیستی چو سلطانی
هستی هر دو کون کم زده ایم
بر خط عافیت رقم زده ایم
تا به طوفان عشق غرقه شدیم
بر سر نه فلک قدم زده ایم
قدمی کو به راه عشق شتافت
دیده بر راه آن قدم زده ایم
چون که اندر وجود نیست ثبات
دست در نامه عدم زده ایم
آستین بر زد آب دیده به رقص
بس که در سینه ساز غم زده ایم
از سر نیستی چو سلطانی
هستی هر دو کون کم زده ایم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.