هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از غم و اندوه عمیق خود میگوید که به حدی است که جانش را تحت تأثیر قرار داده است. او ابراز میکند که حاضر است خود را فدا کند تا معشوق مهمانش شود. همچنین، از تحقیر شدن و خوار شدن در راه عشق سخن میگوید و خود را غلام رایگان معشوق میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمانگیز است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم عرفانی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۴۶۸
جان من از غمت چنان شده ام
که ز غمخوارگی به جان شده ام
غم جان بود پیش از این و کنون
بکشم خویش را، بر آن شده ام
تا تو مهمان من شوی، خود را
از اجل یک شبی ضمان شده ام
پندت، ای نیک خواه، می شنوم
من که خود پند مردمان شده ام
کوه دردم ترا، گنه چه کنم
که اگر بر دلت گران شده ام
گر سگان تو التفات کنند
دور از آن روی استخوان شده ام
خوار منگر که خسروم آخر
که غلام تو رایگان شده ام
که ز غمخوارگی به جان شده ام
غم جان بود پیش از این و کنون
بکشم خویش را، بر آن شده ام
تا تو مهمان من شوی، خود را
از اجل یک شبی ضمان شده ام
پندت، ای نیک خواه، می شنوم
من که خود پند مردمان شده ام
کوه دردم ترا، گنه چه کنم
که اگر بر دلت گران شده ام
گر سگان تو التفات کنند
دور از آن روی استخوان شده ام
خوار منگر که خسروم آخر
که غلام تو رایگان شده ام
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.