هوش مصنوعی:
متن بالا یک شعر عرفانی-غزل است که در آن شاعر از رهایی از دردها، غمها و وابستگیهای دنیوی سخن میگوید. او از عشق، خشم، مرگ و رهایی از عقل حیلهگر صحبت میکند و در نهایت به دنبال آرامش و رهایی از رفیقان بیهنر است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به موضوعاتی مانند مرگ و رهایی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۴۷۰
تیغ برکش که تا ز سر برهیم
تیر بگشای کز نظر برهیم
آشکارا مکش که تا باری
هم ز سر هم، ز درد سر برهیم
خشم کن تا بمیرم اندر حال
از تو وز خویشتن دگر برهیم
آخرم جرعه ای ببخش از لب
تا ازین عقل حیله گر برهیم
گفتیم «خوش بزی و عشق مباز»
زنده از دست تو اگر برهیم
وه که شب در میان کنم نروم
از تو روزی که، ای پسر، برهیم
غم خسرو بگویمت که اگر
از رفیقان بی هنر برهیم
تیر بگشای کز نظر برهیم
آشکارا مکش که تا باری
هم ز سر هم، ز درد سر برهیم
خشم کن تا بمیرم اندر حال
از تو وز خویشتن دگر برهیم
آخرم جرعه ای ببخش از لب
تا ازین عقل حیله گر برهیم
گفتیم «خوش بزی و عشق مباز»
زنده از دست تو اگر برهیم
وه که شب در میان کنم نروم
از تو روزی که، ای پسر، برهیم
غم خسرو بگویمت که اگر
از رفیقان بی هنر برهیم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.