۲۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۷۳

رویت، ای نازنین، که می بینم
جان ستاند، چنین که می بینم

گفتی «از رویم آرزوی تو چیست؟»
آرزویم همین که می بینم

دیدنت مردنی ست هر روزم
نزیم من چنین که می بینم

نتوان رنج عشق او بشنید
من بیچاره بین که می بینم

بهر روی تو دوست می دارم
هر گل و یاسمین که می بینم

لب نمودی، ببخش چاشتیی
هم از آن انگبین که می بینم

یا خود از بهر جان خسرو راست
این همه خشم و کین که می بینم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.