هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از عشق و دلبستگی شدید به معشوق سخن میگوید. او از درد عشق و فراق مینالد، اما در عین حال از این درد خرسند است. شاعر بیان میکند که دلش تنهاست اما هزاران پیوند با معشوق دارد. او از تأثیرات عشق بر خود میگوید و اینکه دیگر پند و نصیحت را نمیپذیرد. در پایان، شاعر عهد میکند که دیگر دل به کسی نسپارد، حتی اگر معشوق جانش را بگیرد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۴۷۶
دل ز مهر تو در که پیوندم؟
دل ز مهرت کجا کند بندم؟
بس که دل می دری و می دوزی
یک دل است و هزار پیوندم
پیش ازینم دلی و دردی بود
دل شد، اکنون به درد خرسندم
به یکی دل غم تو نتوان خورد
بو که زلفت دهد دلی چندم
روی من زعفران شد و زین روی
خیره بر روی خود همی خندم
هر دم از تندباد سینه خویش
صبر از شاخ و بیخ برکندم
پند کم ده مراکز آن بگذشت
که نصیحت کند خردمندم
بعد از این دل به نیکوان ندهم
خسرو، ار جان دهد خداوندم
دل ز مهرت کجا کند بندم؟
بس که دل می دری و می دوزی
یک دل است و هزار پیوندم
پیش ازینم دلی و دردی بود
دل شد، اکنون به درد خرسندم
به یکی دل غم تو نتوان خورد
بو که زلفت دهد دلی چندم
روی من زعفران شد و زین روی
خیره بر روی خود همی خندم
هر دم از تندباد سینه خویش
صبر از شاخ و بیخ برکندم
پند کم ده مراکز آن بگذشت
که نصیحت کند خردمندم
بعد از این دل به نیکوان ندهم
خسرو، ار جان دهد خداوندم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.