هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که وجود معشوق، جان او را تسخیر کرده است. او از جدایی و ناتوانی در فراموشی معشوق می‌نالد و زندگی بدون او را غیرممکن می‌داند. شاعر همچنین از پشیمانی خود از زندگی بدون معشوق می‌گوید و در پایان، به تفاوت جایگاه خود و معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۴۷۸

ای وجود تو دیده جانم
جسم پیدا و جان پنهانم

بس که سوی تو می دوم به خیال
سوی خود باز ره نمی دانم

گه کرشمه کنی و گاهی ناز
من بدین گونه زیست نتوانم

مهرت از جان من برون نرود
جان من، گر برون رود جانم

تا ترا دیدم و ندادم جان
والله از زیستن پشیمانم

پندم، ای دوست، می نهفتم، از آنک
تو ز شهری، من از بیابانم

این چنین با خیال یارب من
خسروم یا خیال جانانم؟
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.