هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دیوانگی خود سخن می‌گوید. او تمام شب را در حال افسون و افسانه‌سرایی گذرانده و در غم معشوق گم شده است. او خود را مانند پروانه‌ای می‌بیند که به دور شعله‌ی شوق معشوق می‌چرخد. در حالی که دیگران به مسجد می‌روند، او به بتخانه روی آورده است. دل، جان و تن او با خیال معشوق یکی شده و در جمع دیگران احساس غربت می‌کند. او هرگز معشوق را به سیری ندیده و همیشه شوریده و دیوانه بوده است. در نهایت، او از بیان خرابی‌های خود به روی معشوق بازمانده، زیرا از زیبایی مستانه‌ی او بیهوش شده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و تصوفی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۴۸۰

من از دست دل دوش دیوانه بودم
همه شب در افسون و افسانه بودم

غمش بود و من گم شدم در دل خود
که همراه غولی به ویرانه بودم

ز دل شعله شوق می زد به یادش
بر آن شعله شوق پروانه بودم

به مسجد رود صبح هر کس به مذهب
من نامسلمان به بتخانه بودم

دل و جان و تن با خیالش یکی شد
همین من در آن جمع بیگانه بودم

دریغا، خیالش به سیری ندیدم
که شوریده و مست و دیوانه بودم

خرابی خسرو نگفتم به رویش
که بیهوش از آن شکل مستانه بودم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.