هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد هجران و فراق معشوق مینالد و بیان میکند که تحمل دوری از او را ندارد. او از رنجها و اشکهایی که برای معشوق میریزد سخن میگوید و از او میخواهد که دلش را بازگرداند. شاعر اعلام میکند که حتی با وجود تمام سختیها، عشقش به معشوق پایدار است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که درک آن ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۴۹۷
دریاب که من طاقت هجر تو ندارم
بشتاب که افتاد به جان بهر تو کارم
از من تو کران کردی و خون ماند به چشمم
گوهر ز برم رفته و دریا به کنارم
هر روز دم سرد، مگر باد خزانم
هر لحظه زنم اشک، مگر ابر بهارم
هر شب ز پی طالع بد تا به سحرگاه
قطره ز مژه بارم و سیاره شمارم
آن دل که ز من بستده ای بهر خدا را
بسپار به من تا به خدایت بسپارم
گر صد ستم از بهر تو بر روی من آید
آرم همه بر خویش و به روی تو نیازم
هشدار، دل خسرو اگر زلف تو گیرد
تا ناله شبگیر به رویت نگمارم
بشتاب که افتاد به جان بهر تو کارم
از من تو کران کردی و خون ماند به چشمم
گوهر ز برم رفته و دریا به کنارم
هر روز دم سرد، مگر باد خزانم
هر لحظه زنم اشک، مگر ابر بهارم
هر شب ز پی طالع بد تا به سحرگاه
قطره ز مژه بارم و سیاره شمارم
آن دل که ز من بستده ای بهر خدا را
بسپار به من تا به خدایت بسپارم
گر صد ستم از بهر تو بر روی من آید
آرم همه بر خویش و به روی تو نیازم
هشدار، دل خسرو اگر زلف تو گیرد
تا ناله شبگیر به رویت نگمارم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.