هوش مصنوعی: شاعر در این متن از جدایی و درد فراق سخن می‌گوید. او با تصاویری مانند باران، گریه، و بستن بار سفر، احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، از تلاش برای کنترل احساسات و ناتوانی در این کار صحبت می‌کند. در نهایت، شاعر به عشق و فداکاری اشاره می‌کند و از درد درونی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر مانند 'خون برون می‌کشم از دیده' ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۴۹۸

ابر می بارد و من بار سفر می بندم
چشم می گرید و من از تو نظر می بندم

چشم گریان به لبش داشته، یعنی در راه
بر سر آب روان پل ز شکر می بندم

جان گسسته ست گره می زنمش از گریه
گرهش سست تر است، ار چه که برمی بندم

بهر بستن به دگر چیز همی آرم دست
وز تحیر به غلط چیز دگر می بندم

گفتی، ای دوست «که بربند به مویی دل خویش »
حال این است که می بینی، اگر می بندم

از تو می دیدم و چون آمد، چشمم بربست
بنگر از چشم خود، ای دیده، چه برمی بندم؟

نمکی بخش به خسرو که برای توشه
خون برون می کشم از دیده، جگر می بندم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.