هوش مصنوعی: این شعر از حافظ است که در آن شاعر از دل خود می‌خواهد که از یادآوری گذشته و جوانی پرهیز کند، از غم و غصه دوری کند، و به جای نگرانی و اندوه، به زندگی ادامه دهد. همچنین، شاعر به زیبایی و غرور اشاره می‌کند و توصیه می‌کند که از تکبر و خودستایی پرهیز شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۵۶۸

ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی مکن
یاد جوانی بلاست بیش تو دانی مکن

قسم خود، ای جان، ز تن جمله گرفتی، کنون
خانه تو دیگر است خیز و گرانی مکن

ای لب و چشمت بلا غمزه پنهان مزن
تیغ بزن آشکار، داغ نهانی مکن

چند خرامان روی، وه که بترس از خدا
غارت پیران راه بین و جوانی مکن

هر چند بخواهی ز جور بر سر افتادگان
می بتوانی، ولیک گر بتوانی مکن

حسن چو میدان دهد، گوی ز سرها متاب
رخش بقا سرکش است، سست عنانی مکن

اهل دل ار پیش ازین کشته خوبان شدند
باقی ازان تواند، دل نگرانی مکن

نرم تری زن گره برسر ابروی ناز
حال دلم دیده ای، سخت کمانی مکن

حسن تو عالم گرفت، خورده ز خسرو مگیر
مرغ سلیمان بس است، مرغ زبانی مکن
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.