هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و درد فراق و وابستگی شدید به معشوق سخن می‌گوید. او از سوختن در آتش عشق، ناتوانی دل، هوس دیدار، و غم فراق می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که او را فراموش نکند. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند عرفان، تسلیم، و وابستگی روحی دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و فراق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۵۸۶

باز آمد آن که سوخته اوست جان من
خون گشته از جفاش دل ناتوان من

هر چند بینمش، هوسم بیش می شود
روزی در این هوس رود البته جان من

آنجا طلب مرا که بود گرد توسنش
روزی اگر ز خاک نیایی نشان من

ای زاهد، آن قدر که دعا می کنی مرا
نامش بگوی بهر خدا از زبان من

داغ غلامی تو دریغم بود از آن
هیچ است و باز هیچ بهای گران من

بیگانگی مکن چو در آمیختی به جان
جان خود از آن تست و خلاص تو آن من

گفتی «حدیث بوسه تو دانی، ز من مپرس
زیرا نگنجد این سخن اندر دهان من »

چون نالم از غم تو که پرورده وی است
گر بشکنند بند ز بند استخوان من

ای مهر آرزوی، ز خسرو بتافتی
شرمت نیامد از من و اشک روان من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.