هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که با او بیگانه نشود. او هشدار می‌دهد که اگر معشوق به جفا ادامه دهد، دعا خواهد کرد تا خداوند داد او را از معشوق بگیرد. شاعر رابطه‌ی عاشقانه را توصیف می‌کند و خود را گدای معشوق می‌داند که پادشاه زیبایی است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به درد و رنج عشق نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۵۸۷

ای بوده در قفای تو دایم دعای من
بیگانگی مکن که شدی آشنای من

دست از جفا بدار، وگرنه دعا کنم
تا داد من ز تو بستاند خدای من

گر من دعا کنم به سحرگاه، وای تو
گر دست من نگیری، صد بار وای من

تو از برای عشقی و عشق از برای تو
من از برای دردم و درد از برای من

تو پادشاه حسنی و خسرو گدای تو
ای جان، بگو که کیست فقیر و گدای من؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.