هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی شدید به معشوق سخن می‌گوید. او از ناتوانی در دیدن معشوق در همه جهان، پشیمانی از نگاه‌های پیشین، زیبایی بی‌نظیر معشوق، سنگدلی معشوق، و درد فراق می‌گوید. شاعر همچنین از صبری که از دست داده و التماس به معشوق برای غلامی کردن سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است نیاز به دانش ادبی بیشتری داشته باشند.

شمارهٔ ۱۵۹۱

نظر چگونه توان در همه جهان کردن؟
چو نیست آن که به رویش نظر توان کردن

به هر چه بی رخ تو پیش از این نظر کردم
به جان تو که پشیمان شدم، از آن کردن

به فتوی خط تو کآیتی ست در خوبی
حلال نیست تماشای بوستان کردن

چو کعبتین شگرف است چشم تو که چنان
مقام را نتوانند از استخوان کردن

گران کنی دل، اگر گویمت که سنگدلی
اگر نه سنگدلی، چیست دل گران کردن؟

غمت که دانه دلها خورد، عجب مرغی ست
که جز به سینه نمی یارد آشیان کردن

عنان صبر شد از دست، در چه آویزم؟
که هیچ نتوان دست در عنان کردن

غلام تو شوم، ار التفات کم نکنی
خدای صبر دهادت بدین زیان کردن!

پر آب دیده شدم، کشتیی همی باید
بدین طریق مرا عمر بر کران کردن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.