هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و زیبایی معشوق خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دیدن روی او برایش از هر چیزی ارزشمندتر است. او از رنج‌های هجران و عشق نافرجام می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق به او توجه کند تا بتواند از این دردها رهایی یابد. شاعر همچنین از شدت گریه و اندوه خود در فراق معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که حتی ریختن خونش در راه معشوق برایش ارزشمند است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات شدید است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و هجران نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۵۹۵

اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن
به هیچ روی نخواهم به گلستان دیدن

چه روی او نگرم، جان دهم که حیف بود
چنان جمالی وانگه به رایگان دیدن

رخش بدیدم و شد سرخ چشم من پیشش
به شیر دیدم و خونم نمود آن دیدن

بسی زیان دل و جان به هجر او دیدم
که هیچ سود ندیدم از این زیان دیدن

تمام هستی من برد، گر کند نظری
نخواهم آن همه را هیچ در میان دیدن

نگار من، زخم جعد یک گره بگشا
مگر که دل بتواند خلاص جان دیدن

کران گریه نمی بینم از غمت، وین سیل
به غایتی ست که نتوانیش کران دیدن

هزار خون به زمین ریختی، وگر گویم
ز شرم سوی زمین چیست هر زمان دیدن؟

چو در ببیند خسرو، گرش بریزی خون
زهی محال که باز آید از چنان دیدن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.