هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و فراق معشوق می‌نالد و دردهای عشق را توصیف می‌کند. او از سوختن دل، غم فراق، و وفاداری بی‌پاسخ سخن می‌گوید و در عین حال، یاد معشوق را مایه آرامش خود می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۵۹۷

دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من است آن
غبار کز تو رسد نور دیدگان من است آن

مسوز جان دگر عاشقان بدان غم خود
که من ز رشک بمردم که حق جان من است آن

جفاست ز آن تو می کن، بمیر گو چو رهی صد
وفا مکن که نه ز آن تو آن، از آن من است آن

بر آستانت که حالی ز خون دیده نوشتم
بخوان که درد فزاید که داستان من است آن

به خاک کوی تو مردم که خواستم به دعا من
تو نام اجل نهی و عمر جاودان من است آن

شد ار چه خار مغیلان ز هجر بستر خاکم
چو یاد می دهدم از تو، پرنیان من است آن

اگر چه گوشه غم ناخوش است بر همه، لیکن
چو در خیال توام باغ و بوستان من است آن

گر ای صبا، روی آنجا به جان دعاش بگویی
ز من ولیک، نگویی که از زبان من است آن

شود به راه تو خسرو چو خاک تا بنشانی
غبار پا چو ندانی که استخوان من است آن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.