هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم فراق یاران وفادار و از دست دادن نشاط و شادی گذشته می‌گوید. شاعر از یادآوری روزهای خوش با یاران غمگین می‌شود و جهان را بدون وفاداران تاریک می‌بیند. او به بی‌ثباتی دنیا و بی‌ارزشی متاع زمانه اشاره می‌کند و توصیه می‌کند که به دارایی‌های دنیوی دل نبندیم. همچنین، شاعر به بی‌فایده بودن حرص و آز در زندگی و ناتوانی در درمان دردهای روحی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، مضامین غم و فراق و ناامیدی از دنیا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۵۹۹

دریغ صحبت دیرینه وفاداران
خوش آن نشاط و تنعم که بود با یاران

چو از شکفتن نورزو عیش یاد کنم
به چشم من گل، اگر نیستند از آن یاران

چو دوستان وفادار رخت بربستند
جهان چگونه توان دید بی وفاداران

پدید نیست یکی هم از آن، تعالی الله
نبوده اند مگر آن خجسته دلداران

فراق کرده دل ما خراب و مرهم نه
به حقه فلک از بهر این دل افگاران

دلا، بدان که به تعبیر هم نمی ارزد
جهان که صورت خواب است پیش بیداران

عزیز من به متاع زمانه غره مشو
که آنست داروی کیسه بران و طراران

چو عمر می رود از حرص و آز، جان چه کنی؟
به هرزه چند توان کرد کار بیکاران

صلاح نفس مجو، خسرو، ز دل خود، از آنک
طبیب مرده نسازد علاج بیماران
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.