هوش مصنوعی:
این شعر یک درخواست عاشقانه و روحانی است که در آن شاعر از درد فراق و هجران مینالد و از معشوق یا پروردگار میخواهد که به او رحم کند، وعدههایش را عملی سازد و دردهایش را درمان نماید. او به امید وصل و رهایی از رنجهاست و در نهایت، عشق را بالاتر از هر چیزی میداند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و احساسات بیانشده نیاز به بلوغ عاطفی دارند.
شمارهٔ ۱۶۰۰
آخر نگاهی بر حال ما کن
درد دلم را روزی دوا کن
از دست هجران من در بلایم
یارب، به فضلت آن را دوا کن
گفتی «به وصلت روزی نوازم »
وقت است، جانا، وعده وفا کن
من در فراقت شوریده حالم
باز آی و رحمی بر حال ما کن
صد ره نویدم دادی به وصلت
امید ما را باری وفا کن
از خوبرویان زشتی نیاید
این زشت رویی آخر رها کن
زین بیش ما را از خود میازار
اندیشه آخر روز جزا کن
در عشق، خسرو، دل را چه قیمت؟
جان و روان را پیشش فنا کن
درد دلم را روزی دوا کن
از دست هجران من در بلایم
یارب، به فضلت آن را دوا کن
گفتی «به وصلت روزی نوازم »
وقت است، جانا، وعده وفا کن
من در فراقت شوریده حالم
باز آی و رحمی بر حال ما کن
صد ره نویدم دادی به وصلت
امید ما را باری وفا کن
از خوبرویان زشتی نیاید
این زشت رویی آخر رها کن
زین بیش ما را از خود میازار
اندیشه آخر روز جزا کن
در عشق، خسرو، دل را چه قیمت؟
جان و روان را پیشش فنا کن
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.