۲۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۱۲

یار بی فرمان و دل هم همچنان
یک دمی باقی و همدم همچنان

شانه کردن زلف را چندین چه سود؟
بسته چندین دل به هر خم همچنان

هر کسی پندی شنید و صبر کرد
کار من دشوار و در هم همچنان

عشق صد گونه بلا بر من فگند
کفه امید من کم همچنان

هر شبی تا روز با خود بهر صبر
صد فسانه گویم و غم همچنان

جان نفس بشکست و در پرواز شد
دل به دام فتنه گر کم همچنان

شد ز یاران دیده خسرو را خراب
عشق را بیناد محکم همچنان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.