هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق، هجران، و احساسات عمیق خود سخن می‌گوید. او از معشوق، دل‌بستگی‌هایش، و رنج‌های عشق می‌گوید و با تصاویر شاعرانه، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۶۳۱

بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است این
بستان که ز جانم نفس باز پس است این

در هستی من چند زنی شعله هجران
آخر دل و جان است، نه خاشاک و خس است این

گفتم که گزیدم لب چون قند تو در خواب
خندید و شکر ریخت که خواب مگس است این

ای باد، برو این نفس از ما برسانش
کای عیسی جانها، گرو یک نفس است این

خوش می کنم اندر هوس روی تو جانی
هست ار چه خوش آینده و ناخوش، هوس است این

گفتم که به فریاد رس از غمزه خویشت
تیری به من انداخت که فریادرس است این

من بنده آن چشم که از گوشه چشمم
شب دیدی و گفتی که بر این در چه کس است این؟

خسرو چه کند ناله عشاق، میا تنگ
کاخر هم ازان قافله بانگ جرس است این
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.