۲۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۵۳

ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو
وی ماه شب افروز، چه طرار کسی تو

خون است می نوشگوارت ز دل خلق
ای ظالم بی مهر، چه خونخوار کسی تو

هر چند که گویند مکن جور، کنی بیش
زین خوی مخالف چه جفا کار کسی تو

خنجر زنی از غمزه و رحمت نکنی هیچ
زین بیش عفاالله چه ستمگار کسی تو

گر جان ندهم، سر نهم، آزرده کنی دل
هم جان و سر تو که دل آزار کسی تو

خوارم کنی و عزتم این بس که بگویی
کای بر درم افتاده، تویی خوار کسی تو

چندین که جفا برد ز تو خسرو مسکین
روزیش نگفتی که وفادار کسی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.