هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر عمیق عشق بر خود سخن می‌گوید. او از حیرت در برابر زیبایی معشوق، درد عشق و بی‌تابی ناشی از آن می‌نویسد و عشق را استادی می‌داند که شاگردانش را به رنج و رسوایی می‌کشاند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'رسوایی' و 'بدبختی' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۶۶۸

مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو
مردمی باشد که بنشینی چو بینایی درو

ماه را با چون تویی باری که نسبت می کند
نیست چون عیاری و شوخی و رعنایی درو

در رخت گم گشت عقل و گفت، یارب، چون کنم
وصف زیبایی که حیران است زیبایی درو

عشق استاد است و شاگردش بلای کوی دوست
مکتبش بدبختی وتعلیم رسوایی درو

تشنه تو میرد آب زندگی گر بیندت
زنده ای سیراب گردد گر فرود آیی درو

گرد کویت را نبیزم من به دامان دو چشم
زانکه گم گردد دل بد روز هر جایی درو

خلق گوید، خسروا، از عشق کی دیوانه شد
چون کند بیچاره، چون نبود شکیبایی درو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.