هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام، رنج و دلشکستگی سخن میگوید. شاعر از جفا و نامهربانی معشوق شکایت دارد و بیان میکند که با وجود فداکاریهایش، به وصال و شادی نرسیده است. همچنین، به تأثیرات عمیق عشق و رنجهای ناشی از آن اشاره میکند.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات دلشکستگی و رنج عاشقانه更适合 نوجوانان و بزرگسالانی که تجربههای عاطفی بیشتری دارند.
شمارهٔ ۱۶۷۵
خون گریم ار چه از ستم بیکران تو
هم خاک روبم از مژه بر آستان تو
بسیار آبگینه دلها شکسته ای
زین جرم سنگ شد دل نامهربان تو
جان رفت و نه وصال توام شد نه عیش خوش
نه من از آن خویش شدم نه از آن تو
در دل که شب جفای تو می گشت تا به روز
گفتم که، ای تو، در دل من، گفت، جان تو
ابرو ترش مکن که شود کشته عالمی
زین چاشنی که می نگرم در کمان تو
از تنگی دهان توام دست کی دهد
روزی من چو تنگ تر است از دهان تو
گفتی که خسرو آن من است این چه دولت است
یعنی منم که می گذرم بر زبان تو
هم خاک روبم از مژه بر آستان تو
بسیار آبگینه دلها شکسته ای
زین جرم سنگ شد دل نامهربان تو
جان رفت و نه وصال توام شد نه عیش خوش
نه من از آن خویش شدم نه از آن تو
در دل که شب جفای تو می گشت تا به روز
گفتم که، ای تو، در دل من، گفت، جان تو
ابرو ترش مکن که شود کشته عالمی
زین چاشنی که می نگرم در کمان تو
از تنگی دهان توام دست کی دهد
روزی من چو تنگ تر است از دهان تو
گفتی که خسرو آن من است این چه دولت است
یعنی منم که می گذرم بر زبان تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.