هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، به زیبایی‌های معشوق و دردهای عشق می‌پردازد. شاعر از گیسوی کمندگونه، خنده‌های شیرین، و سروبالای معشوق سخن می‌گوید و از دل‌تنگی‌ها و اشک‌های تلخ خود می‌نالد. همچنین، پندهای ناصحان را بی‌ثمر می‌داند و از عشق بی‌پایان خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و مناسب مخاطبان با درک ادبی بالاتر است.

شمارهٔ ۱۶۷۷

کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو
جایی که آن کمند شود پای بند تو

آموخت چشمهای مرا گریه های تلخ
در دیده خنده های لب نوشخند تو

شویم ز گریه روی زمین را که هست حیف
کافتد به خاک سایه سرو بلند تو

ای پندگو که گوییم از عشق او بخیز
چون دل به جای نیست، چه خیزد ز پند تو

تا کی هنوز در دلت از خسته غبار
کز خون دل نشاند غبار سمند تو

دل تنگیم بکشت، مفرمای عیب اگر
تنگ است این قبا به تن ارجمند تو

دلهاست آخر این، نه سپند، اینچنین مسوز
یک پند من به گوش کن، ای من سپند تو

گو تا به روح من کند از بعد مردنم
کش گر بود نصیبه ز حلوای قند تو

گرد آر زلف را که ز عالم برون گریخت
خسرو هنوز می نجهد از کمند تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.