هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلبستگی عمیق خود به معشوق سخن میگوید. او هر شب به دور سرای معشوق میگردد و روزها به آه و ناله میگذراند. حتی پس از مرگ نیز هوای معشوق در دلش باقی میماند. شاعر از این که هیچگاه به وصال معشوق نرسیده است، اظهار تأسف میکند و حاضر است جان خود را برای معشوق فدا کند. او از معشوق میخواهد که به حال زار او نظر کند، چرا که معشوق را پادشاه زیبایی و خود را گدای او میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و احساسی است که درک آنها به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۶۷۹
هر شب منم فتاده به گرد سرای تو
تا روز آه و ناله کنم از برای تو
روزی که ذره ذره شود استخوان من
باشد هنوز در دل تنگم هوای تو
هرگز شب وصال تو روزی نشد مرا
ای وای بر کسی که بود مبتلای تو
جان را روان برای تو خواهم نثار کرد
دستم نمی دهد که نهم سر به پای تو
جانا، بیا ببین تو شکسته دلی من
عمری گذشته است منم آشنای تو
بر حال زار من نظری کن ز روی لطف
تو پادشاه حسنی و خسرو گدای تو
تا روز آه و ناله کنم از برای تو
روزی که ذره ذره شود استخوان من
باشد هنوز در دل تنگم هوای تو
هرگز شب وصال تو روزی نشد مرا
ای وای بر کسی که بود مبتلای تو
جان را روان برای تو خواهم نثار کرد
دستم نمی دهد که نهم سر به پای تو
جانا، بیا ببین تو شکسته دلی من
عمری گذشته است منم آشنای تو
بر حال زار من نظری کن ز روی لطف
تو پادشاه حسنی و خسرو گدای تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.