هوش مصنوعی: شاعر از جدایی و رنج عشق شکایت می‌کند، از بی‌وفایی معشوق و درد دوری می‌نالد. او با بیان احساسات عمیق و استفاده از استعاره‌های عاشقانه، رنج خود را توصیف می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند. همچنین، شاعر به دشنام‌های معشوق اشاره می‌کند و با وجود درد، از آنها لذت می‌برد. در نهایت، او خود را اسیر عشق و عقل می‌داند و از ناله‌هایش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق، دشنام و اسارت عاطفی نیاز به بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۱۷۰۴

ای رفته و ترک من بدنام گرفته
وز دست وفای دگران جام گرفته

باز آمده ای تا بنمایی و بسوزی
در سوز میاور دل آرام گرفته

خونم مخور، ای دوست، که این باده غم آرد
چون دید توان آن رخ گلفام گرفته؟

دزدان دل ار شاه بگوید که بگیرند
من گیرم هر موی ترا نام گرفته

دشنام مرا گفته بدی دوش، همه شب
من لذت آن گفتن دشنام گرفته

از پیش مران بنده دیرینه خود را
گر دل شدت، ای کافر خودکام گرفته

من دوزخی عقل و بسا دوزخی عشق
گو صد چو من سوخته را خام گرفته

ای گل، چه زنی خنده ز نالیدن خسرو
کازرده بود بلبل در دام گرفته
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.