هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه‌ای است که در آن شاعر از عشق و درد فراق سخن می‌گوید. او از معشوقی می‌گوید که مانند جان در دلش نشسته است، اما این عشق همراه با رنج و دوری است. شاعر از حالتی می‌گوید که جانش بر لب رسیده اما هنوز نام معشوق بر زبانش جاری است. او خود را غرقه در دریای عشق می‌بیند در حالی که معشوق از دور به او می‌خندد. در پایان، شاعر از معشوق می‌خواهد که به زاری‌هایش توجه کند و او را از خود دور نسازد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و گاهی دردناک است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند 'غرقه و دست و پا زنان' یا 'عشاق کشی' ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۷۱۳

ای در دل من چو جان نشسته
در سینه درون نهان نشسته

بالات که راست کرده تیری ست
تیری ست به مغز جان نشسته

من رفتن جان چگونه خواهم
تو شوخ چو در میان نشسته

جان بر لبم آمد و نرفته
تا نام تو بر زبان نشسته

من غرقه و دست و پا زنان، وای
می خند تو بر کران نشسته

ای خاک، به زاریم مکن دور
گردی ست بر آستان نشسته

عشاق کشی چو بر در تست
خسرو به امید آن نشسته
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.