هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خسروی شیراز (حافظ) است که در آن شاعر از عشق، می، و رهایی از غم و محنت زمانه سخن می‌گوید. او از ساقی می‌خواهد که شراب بنوشاند تا از دردهای دنیوی رها شود و به آرامش برسد. همچنین، اشتیاق به معشوق و زیبایی‌های او نیز در شعر نمایان است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نیاز به توضیح داشته باشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر نامناسب تلقی شود.

شمارهٔ ۱۷۴۶

شمع فلک برآید با آتشین زبانه
ساقی نامسلمان درده می مغانه

کشتی من روان کن مانا کرانه یابم
دریای غم ندارد چون هیچ جا کرانه

چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده
بفروش خانه من با آن شرابخانه

می نیم خورد خود ده ور پاره برنجی
دل بر لب تو دارم، می خواستن بهانه

نی نی که از رخ خود بیهوش کن که باری
یکدم خلاص یابم از محنت زمانه

رو تا رویم بیرون دستم به گردن تو
تو بیخود صبوحی، من بیهش زمانه

ای مه غلام حسنت، چون در خمار باشی
نی رو ز خواب شسته نه موی کرده شانه

مطرب به رود خود زن دستی به ابر باران
وین زهد خشک ما راتر کن به یک ترانه

خسرو خراب مطرب تو مست ناز و سرخوش
هان در چنین نشاطی یک رقص عاشقانه
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.