۳۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۴۷

من بهر تو به دیده و دل خانه ساخته
از من تو خویش را ز چه بیگانه ساخته

شانه چرا به مو رسدت، وه که اره باد
بر فرق آنکه بهر تو این شانه ساخته

ماییم رخنه کرده دل از بهر نیکوان
مسجد خراب کرده و بتخانه ساخته

من چون زیم که مهد تو در خانه و برون
سنگ ملامتم سگ دیوانه ساخته

آتش خور است مرغ دلم، خوش پرنده ایست
کایزد به فضل قوت وی این دانه ساخته

یاران که در فسانه راحت کنند خواب
بیخوابی مرا همه افسانه ساخته

چون ناله شبانه عاشق کشیدنیست
مطرب که صد ترانه مستانه ساخته

مردم چو بیوفاست هه آهوان دشت
آرامگاه خویش به ویرانه ساخته

خسرو به عشوه تو زبون گشت عاقبت
خود را اگر چه عاقل و فرزانه ساخته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.