۲۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۵۱

به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی راه
وگر ز عقل گذشتی، بگوی بسم الله

هزار بار به گوش دلم رسید از غیب
که عشوه راهنمایست و عقل مانع راه

وگر به سلسله عشق مبتلا شده ای
برو به میکده وز پیر دیر همت خواه

به یک پیاله رهاند ز بند عقل ترا
من آزموده ام ار نشنوی، مرا چه گناه

بیا به مجلس رندان و بر کف ساقی
قران چشمه خورشید بین به یک شبه ماه

مجو مجو قدح باده در جهان، خسرو
که آب بوالهوسان ریخت حب منصب و چاه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.