هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، به توصیف عشق و دل‌باختگی شاعر به معشوق می‌پردازد. شاعر از زلف معشوق، نگاه مستانه‌اش، و رنج‌های عشق و هجران سخن می‌گوید. احساساتی مانند سوزش عشق، دل‌تنگی، و آرزوی دیدار معشوق در این شعر به‌روشنی بیان شده‌اند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و ادبی برای درک دارند.

شمارهٔ ۱۷۵۴

چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده
ربوده جان ز من و کالبد رها کرده

پناه سوزش بیچارگان شده زلفت
که در کناره خورشید تکیه جا کرده

کلاه تو که شده کج ز باد رعنایی
هزار پیرهن عاشقان قبا کرده

به یک خدنگ که بگشاد نرگس مستت
دلم ز سینه و جانم ز تن رها کرده

تو هیچگاه ندیدی مرا به چشم نکو
منت نهان ز پی چشم بد دعا کرده

خیالت آمده هر دم به پرسش دل من
دوید اشک منش پیش، مرحبا کرده

سپیده دم تو به خواب و مرا بکشته ز رشک
مراغه ها که به گرد رخت صبا کرده

چو شکر دیدن رویت ندیده ام هجران
به نانمودن رویت مرا سزا کرده

عقوبتی که به شبهای هجر دید دلم
ستارگان را بر خویشتن گوا کرده

خیال تو که ازو غرق خون شدم هر چند
میان خون دل خسرو آشنا کرده
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.