هوش مصنوعی: این شعر بیانگر غم و اندوه شاعر از فراق یار دیرینه‌اش است. او از دردها و داغ‌های قدیمی می‌گوید که همچنان در دلش باقی مانده‌اند. شاعر احساس تنهایی می‌کند و از بی‌خبری دیگران از رنج‌هایش شکایت دارد. او امیدوار است که باد صبا گاهی به یاد یار دیرینه‌اش باشد و بر سر خاکش بوزد. در پایان، شاعر اظهار می‌کند که پس از مدتی آرامش، دوباره غم‌های قدیمی به سراغش آمده‌اند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۷۵۸

ای فراق تو یار دیرینه
غم تو غمگسار دیرینه

درد تو میهمان هر روزه
داغ تو یادگار دیرینه

غرق خونم که می خلد هر دم
در دلم خار خار دیرینه

هر کسی را می و یاری ست و من
بی خبر از خمار دیرینه

هیچگه در حضور خواهم گفت
محنت انتظار دیرینه

ای دریغا که خاک خواهم شد
با دل پر غبار دیرینه

ای صبا، زینهار یاد دهش
گه گه از دوستدار دیرینه

گاه گاهی خرامشی نکنی
بر سر خاک یار دیرینه

چند گاهی خلاص یافته بود
جانم از کار و بار دیرینه

وه که باز آمدی و خسرو را
بردی از دل قرار دیرینه
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.