هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی بیان می‌شود که در فراق معشوق خود سوز و گداز می‌کند. شاعر از عشق و درد فراق می‌گوید و از دیدار معشوق آرزو می‌کند. او از سوز درون و بی‌قراری خود سخن می‌گوید و مرگ در راه معشوق را هوس‌انگیز می‌داند. همچنین، اشاره‌ای به مفاهیم عرفانی مانند گنج معرفت و درد عشق دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند سوز و گداز عشق و آرزوی مرگ در راه معشوق ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۷۷۴

هر روز کافتاب برآرد زبانه ای
بیرون جهم ز کلبه غم عاشقانه ای

نظاره بر رخ تو کنم گر ببینمت
باری ز چاوشان بخورم تازیانه ای

از دوستی تو به سر کوی تو نماند
ناشسته ز آب دیده من آستانه ای

افتاده راه من به دل و گنج معرفت
گشت از خیال سیمبران دردخانه ای

سوز درون کز او جگر من کباب شد
بیرون جهد ز هر ته مویی زبانه ای

مردن به کوی تو هوسم می کند، ولی
یابم اگر چو دیدن رویت بهانه ای

بیداریم بکشت که هر روز ازین خمار
باشیم گه خراب چو مست شبانه ای

خوابم نماند بو که رسد خواب آخرم
آغاز کن ز لازمه من فسانه ای

خسرو مرو به باغ که از ناله تو دی
مرغان نخورده اند به گلنار دانه ای
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.