هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین از عشق نافرجام و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر از معشوقی می‌نالد که همیشه در خاطرش است اما از او دور است. او از جفاهای معشوق، وعده‌های بی‌پایان و دردهای عشق شکایت می‌کند و تأکید می‌کند که بدون معشوق، حتی بهترین چیزها هم برایش بی‌ارزش است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده، دردهای عاطفی و اشارات به رنج‌های عشق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۷۸۲

ای که در دیده درونی و در آغوش نه ای
هم به یاد تو که یک لحظه فراموش نه ای

چند افسون جفا خوانی و پنهان داری
آنچنان نیست که افسونش به هر گوش نه ای

رو بپوشیدی و این بنده خطا کرد که دید
من و رسوایی ازین پس، چو خطاپوش نه ای

وه که از درد توام خون جگر نوش گرفت
تو چه دانی که در این درد جگر نوش نه ای

گر به آغوش بریزند گل اندر بر من
آن همه خار بود چون تو در آغوش نه ای

دوش گفتی که کنم چاره کارت فردا
آخر امروز چرا بر سخن دوش نه ای؟

از لبش وعده دهی، وز مژه اش زخم زنی
نیش باری مزن، ای دیده، اگر نوش نه ای
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.