۲۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۹۱

تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای
از دل بسی گره که به دندان گشوده ای

آب حیات می رودت در سخن که لب
گویی ره آب چشمه حیوان گشوده ای

ما چون زییم بیش که از بهر جان ما
مستی و خوی چکان و گریبان گشوده ای

هست از برای کینه ما خط کشیدنت
مضمون نهان مدار که عنوان گشوده ای

فریاد رس مرا و ز فریاد وارهانش
خسرو که هر شبی ز وی افغان گشوده ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.