۲۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۹۴

چه بد کردیم کز ما برشکستی؟
ز غم بر جان ما نشتر شکستی

روان شد گریه تا گیرد عنانت
گذشتی و عنان را بر شکستی

مرا در طعنه خصمان فگندی
به سنگ ناکسان گوهر شکستی

تنم خستی و خونم نوش کردی
چرا می خوردی و ساغر شکستی؟

دلم را خرد بشکستی به هجران
قوی بتخانه ای را در شکستی

چه شکل است این که دین را غارتیدی؟
چه نازست این که هم، کافر، شکستی؟

چه بانگ پای اسپ است این که در وجد؟
نوا در حلق خنیاگر شکستی؟

نگویم زلف کان دزد سیه را
نکو کردی که پا و سر شکستی

گره محکم زدی بر جان خسرو
که زلف عنبرین را بر شکستی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.